
باز هم مانند هر سال مردم شریف و ولایتمدار شهریار لحظه تحویل سال را در کنار آرامگاه شهدا سپری کردند و یاد و خاطره آنها را تجدید بخشیدند. امیدواریم خداوند متعال، پاداش آنهارا در این دنیا و در آخرت عطا فرماید.
حاج محمود کریمی-دریافت فایلهای فاطمیه اول سال در هیات رایه العباس
حاج محمود کریمی-دریافت فایلهای فاطمیه دوم سال در هیات رایه العباس
جمعی از بسیجیان شهر اندیشه به نمایندگی از بسیجیان حوزه 11 شهر اندیشه با امام جمعه شهر اندیشه دیدار کردند .
به گزارش حرف دل ،به نقل از پایگاه خببری راه مبین در این دیدارکه با بیان تبریک و تهنیت به امام جمعه جدید شهر اندیشه همراه بود ، سروان پاسدار غلامی فرمانده حوزه 11شهراندیشه به بیان راه کارهای تعامل هرچه بیشتر بسیج و مساجد پرداخت .
حجاب ...
خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:
یادم
می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری
که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می
کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی
بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند
زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق
عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.وقتی
که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و
برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که
چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.همان
موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را
دربیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم
را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو چادرت را در
نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم... چادرم در مشتش بود که شهید شد.
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم ....
خدا به هیبت یک زن فرو می آید
خدا به هیبت یک زن فرو می آید
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که تویی ما کداممان مردیم؟!
اگر تو روح زنی زن پرست می گردیم
دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برآیم آیه ی توحیدیت مسلم شد
در آسمان عدم دو سه قطره از اشکت
به خاک پست نبودن چکید و آدم شد
شب تولد تو گریه بر حسینم چیست؟
گمان کنم که از امشب شب محرم شد
تو ظهر فاجعه یک لحظه چشم خودبستی
زمین برای اهالی چونان جهنم شد
غروب کرب و بلا، عشق شد پراکنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد
تو گریه دارترین شعر شاعران غمی
تو عمق آخر دریای بی کران غمی
تو هر چقدر غمی باز شکل لبخندی
و با شکوه تر از قله دماوندی
تو از غزل بوجود آمدی ترانه شدی
تو اوج مرثیه بودی و جاودانه شدی
تو فاطمه، تو علی، تو پیمبری بانو
تو مجتبی، توحسینی، تو مشحری بانو
تو انتشار شمیم نجیب شب بوها
سحر که شد تو اذان معطری بانو
برای اهل صفا آن دو رکعت جسمی
که از هزار رکعت با صفاتری بانو
بیاو آخرین این شعر را خودت بنویس
برای ان که خودت حرف آخری بانو
و نسل سینه زنان به وجود می آید
و زن اگر که تویی ما کداممان مردیم؟!
اگر تو روح زنی زن پرست می گردیم
دوباره طرح تو در ذهن من مجسم شد
برآیم آیه ی توحیدیت مسلم شد
در آسمان عدم دو سه قطره از اشکت
به خاک پست نبودن چکید و آدم شد
گمان کنم که از امشب شب محرم شد
تو ظهر فاجعه یک لحظه چشم خودبستی
زمین برای اهالی چونان جهنم شد
غروب کرب و بلا، عشق شد پراکنده
و بعد با زدن نبض تو منظم شد
تو گریه دارترین شعر شاعران غمی
تو عمق آخر دریای بی کران غمی
تو هر چقدر غمی باز شکل لبخندی
و با شکوه تر از قله دماوندی
تو از غزل بوجود آمدی ترانه شدی
تو اوج مرثیه بودی و جاودانه شدی
تو فاطمه، تو علی، تو پیمبری بانو
تو مجتبی، توحسینی، تو مشحری بانو
تو انتشار شمیم نجیب شب بوها
سحر که شد تو اذان معطری بانو
برای اهل صفا آن دو رکعت جسمی
که از هزار رکعت با صفاتری بانو
بیاو آخرین این شعر را خودت بنویس
برای ان که خودت حرف آخری بانو
هادی جانفدا
در تمامی صحنههای نبرد، سربازی لایق بود و پس از عملیات خیبر (شهادت حاج همت) به فرماندهی لشگر 27 محمد رسول الله منصوب شد. سرانجام در روز 24/12/1363 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش با آب دجله وضو ساخت و نماز عشق را به قد قامت شهادت ایستاد...........
... صبر پیشه کنید و صبر، تسلیم نشدن در مقابل باطل و ناحق نیست بلکه استواری و ایستادگی در برابر ناملایمات و سختیهاست. صبر، (مقاومت) در مقابل گرفتاریها، مبارزه سرسخت با مشکلات زندگی، مبارزه با هوای نفسانی و اجرای دستورهای امام و مبارزه با منافقین داخلی است که خود نیز یک جبهه داخلی هستند.