وقتی دوران مدرسه به پایان می رسد و پا به دانشگاه می گذاری ،قند توی دلت آب می شود که دیگر مجبور نیستی سر ساعت ۸ ،در مدرسه حاضر شوی و سر ساعت ۳ برگردی خانه و اگر یک ربع دیرتر برسی ،مادرت با هزار سال و جواب ، آخر بفهمد که سر راه در [...]
وقتی دوران مدرسه به پایان می رسد و پا به دانشگاه می گذاری ،قند توی دلت آب می شود که دیگر مجبور نیستی سر ساعت ۸ ،در مدرسه حاضر شوی و سر ساعت ۳ برگردی خانه و اگر یک ربع دیرتر برسی ،مادرت با هزار سال و جواب ، آخر بفهمد که سر راه در پارک محل با دوستانت یک بستنی خورده ای!
خلاصه روزهای زیر ذره بین بودنت تمام شده و حالا به عنوان یک جوان ، دانشجو هستی ، سربازی می روی و یا کاری را انتخاب کرده ای. جز دوران سربازی در بقیه ی موقعیت های جدیدت ، یک فرق عمده وجود دارد که از خدا پنهان نیست از بنده ی خدا هم پنهان نباشد ، این تفاوت را بسیار دوست داری!
تو دیگر تا چشم کار می کند ، همجنسانت را نمی بینی ؛ حتی اگر در دانشگاهی باشی که کلاس هایش را تفکیک جنسیت کرده اند ، از سلف دانشگاه تا کتابخانه و حیاط که می توانی آزادانه تر در آن قدم بگذاری ،......