همین بچههای ۱۵ ـ ۱۶ ساله بودند که در میدانهای نبرد ایستادند و بعثیها را از کشورمان بیرون راندند، بچههایی که نه آموزش تکاوری دیدند، نه آموزش چریکی؛ فقط با قدرت ایمان میدانداری میکردند؛ آنها مرد بودند؛ اگر چه بر زبان این مردهای کوچک، گفتن کلمه «مین» سخت بود اما یک روز آمد که همین مردها، به میدان میرفتند، مینها را خنثی میکردند، با شجاعت تا چند متری دشمن میرفتند و در مسیرشان «مین» میکاشتند تا دشمن پیشروی نکند.
علی خوش لفظ برادر شهید «جعفر خوش لفظ» است که روایت خواندنی را از برادر تخریبچیاش روایت میکند:
جعفر به سال ۱۳۴۷ در شهر همدان به دنیا آمد؛ مادرم تعریف میکرد: «قبل از تولدش، خواب دیدم در حرم امام رضا(ع) هستم، رفتم وضو بگیرم؛ قنداقه نورانی یک پسر را به من دادند و گفتند اسم این بچه را بگذار جعفر». بعد از به دنیا آمدم برادرم، اسم او را جعفر میگذارند...............