حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

روایت سعید قاسمی از عملیات رمضان

جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۰ ب.ظ

۳۰تیرماه سالروز شرکت لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در مرحله سوم از مراحل پنجگانه عملیات رمضان است. تیپ ۲۷ پس از بازگشت از سوریه برای حضور در این عملیات آماده شد.بعد از ربوده شدن حاج احمد متوسلیان در لبنان مسئولیت تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) به محمد ابراهیم همت واگذار شد. و این تیپ به فرماهندهی همت توانست در مرحله سوم عملیات رمضان حضور پیدا کند. سعید قاسمی جانشین واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ محمد رسول الله در آن ایام پیرامون عملکرد این تیپ در مرحله سوم رمضان روایت می‌کند که شرح آن در ماه همراه بچه‌هاست‌ آمده. او می‌گوید:

“… تیپ ۲۷ در مرحله سوم رمضان واقعاً کولاک کرد برای خود من هم شب حمله مرحله سوم خیلی شب عجیبی بود، طوری که در جنگ هشت ساله مشابه آن را ندیدم! بچه‌های تیپ ما در حمله شب عید فطر تعداد قابل توجهی از تانک‌های دشمن را زدند آمارش را خودتان دارید دیگر. فقط یک قلمِ آن، گردان انصار تیپ ما آن شب مقر تاکتیکی تیپ ۱۰ زرهی عراق را گرفت، فرمانده آن را کشت و کلیه تجهیزاتش را منهدم کرد. میزان انهدام تانک‌های ارتش عراق در شرق کانال پرورش ماهی فوق‌العاده بالا بود طوری که آن شب تا صبح کل دشت مقابل کانال، روشن بود.

 

تا جایی که من می‌دانم به آن صورت اسیر و شهید ندادیم شاید هیچوقت دیگری مثل آن شب من حاج همت را پشت بی‌سیم، مسرور و شاداب ندیدم. خیلی خوشحال بود. یادم مانده؛ راه به راه پشت بی‌سیم از طرف گردان‌ها اعلام می‌شد ما پارک موتوری گرفتیم، تانک زدیم، غنیمت گرفتیم. حاجی هم خیلی خوشحال بود. طوری شد که موقع عقب نشینی شاید بیش از نصف تانک‌ها و تجهیزات دشمن را بچه‌ها با آرپی‌جی و حتی نارنجک دستی منهدم کردند. والا، اگر می‌شد آنجا بمانیم، می‌توانستیم تمام آن‌ها را به عنوان غنیمت، برداریم. دم‌دمه‌های صبح که با همت کنار نفربر ام‌.۱۱۳ مرکز پیام ایستاده بودیم تا از گردان‌ها استقبال کنیم، گله به گله می‌سوختند به همین دلایل حاجی علیرغم اینکه از بابت مفقود شدن اسماعیل قهرمانی؛ جانشین فرماندهی تیپ دلشوره داشت باز می‌دیدی خیلی خوشحال و شنگول است. خودش به استقبال مسئولان گردان‌ها می‌رفت و با آن‌ها بگو بخند می‌کرد و می‌گفت: ماشالله چقدر تانک زدید! خدا شهیدتان کند! می‌گفت و با آن‌ها می‌خندید. گل از گل‌اش شکفته بود. خب اولین بار در کسوت فرماندهی تیپ ۲۷ رسما وارد نبرد می‌شد و خودش به تنهایی، تیپ را در عملیات هدایت می‌کرد حق داشت مسرور باشد.

منبع : تسنیم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی