حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

۱۰۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

به نام خدا

۱-پیامبر اعظم (صلی الله علیه و اله وسلم):
ابشروا بامهدی، رجل من قریش من عترتی، یخرج فی اختلاف من الناس و زلزال فیملا الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً(۱)
شما را مژده می دهم به مهدی، مردی قریشی از خاندان من، در روزگاری که مردم گرفتار اختلاف و تزلزل هستند سر بر می دارد و زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که با جور و ستم پر شده است.

۲-حضرت علی (علیه السلام):
انتظروا الفرج و لا تیاسوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج.(۲)
به فرج و گشایش الهی امیدوار باشید و از کمک های خداوند نا امید نشوید که بهترین اعمال نزد خداوند انتظار فرج است.
و لو قد قام قائمنا لانزلت السماء قطرها و لاخرجت الارض نباتها، حتی تمشی المراه بین العراق الی الشام لا تضع قد میهاء الا علی النبات.(۳)
هرگاه قائم ما قیام کند آسمان بارانش را می بارد و زمین گیاهانش را می رویاند ،تا جایی که زنی از عراق تا شام راه می پیماید و جز بر گیاه قدم نمی گذارد.

۳-امام صادق(علیه السلام):
من مات منتظراً لهذا الامر کمن کان مع القائم فی فسطاطه لا بل کان بمنزلة الضارب بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله بالسیف.(۴)
هر کس در حال انتظار این امر (ظهور)بمیرد، مانند کسی است که با قائم (علیه السلام) در خیمه او باشد؛ نه! بلکه کس که در کنار پیامبر خدا شمشیر زند.

۴-امام کاظم (علیه السلام):
لو کان یکم عده اهل بدر لقام قائمنا.(۵)
اگر در میان شما به تعداد اهل بدر وجود داشت، قائم ما قیام می کرد.

۵-امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
اما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکا لانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب و انی لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء.(۶)
چگونگی بهره مند شدن ازمن در روزگار غیبتم، همچون بهره مند شدن از خورشید است،آن گاه که در پس ابر از دیدگان پنهان شود. من مایه امنیت زمینیانم، همچنان که ستارگان مایه امنیت آسمانیان هستند.

پی نوشت :

۱-میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ترجمه: حمیدرضا شیخی،ج ۱،ص۳۳۴٫
۲-بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۳٫
۳-همان، ج۱۰، ص ۱۰۴٫
۴-امام صادق (علیه السلام)، همان ص ۳۴۴٫
۵-همان، ترجمه: حمید رضا شیخی، ج۱، ص ۳۴۶٫
۶-همان، ص ۳۴۸٫
منبع:اشارات، شماره ۱۲۳

برگرفته از سایت :راسخون

منبع: عصر انتظار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۲ ، ۱۰:۱۲
محمدرضا عسکری

پس از روزهای جنگ، ایامی که تقریباً همه رزمنده‌ها به شهرهایشان بازگشتند، عده‌ای همچنان در بیایان‌های تفتیده جنوب ماندند. کارهای ناتمامی مانده بود که آنها را به خود می‌کشید. یافتن پیکرهای شهدایی که اکنون خانواده‌هایشان بیش از روزهای دفاع، منتظر بازگشت‌شان نشسته‌اند. چرا که دیگر رزمندگان، یا خودشان آمده‌اند یا پیکرهایشان، اما این لاله‌ها نه خودشان بازگشتند و نه …؛ اینان اکنون در پی تقدیم هدیه‌ای برای مادران این مردان بودند. آن هم در روزها و شب‌هایی پی‌‌در‌پی.

 مطلبی که در ادامه می‌خوانید، خاطره‌ای از شهید «علی محمودوند» از علمداران تفحص است که به روایت کتاب «شهید گمنام» در ادامه می‌آید:

 تابستان ۷۳ بود؛ آفتاب، بسیار داغ بود؛ بچه‌ها در گرمایی طاقت‌فرسا در جستجوی پیکر شهدا بودند؛ نزدیک ظهر بچه‌ها می‌خواستند قدری استراحت کنند؛ چنگک بیل مکانیکی را در زمین فرو کردیم و رفتیم کنار کُلمن آب نشستیم. در آن گرمای طاقت‌فرسا ناگهان دیدم یک کبوتر سفید و زیبا، بال و پر زنان آمد و روی چنگک بیل نشست. بعد هم شروع کرد به نوک زدن به بیل. همه با تعجب به این صحنه نگاه می‌کردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۸:۰۲
محمدرضا عسکری
خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟

خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟

 خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟

 اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!

 بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.

 روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت... شـاید می خواست گله کند از

 وضعیت آن شهر لعنتی....!

 دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...

 دردش گفتنی نبود....!!!!

 رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!!خدایا کمکم کن:

 چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...

 خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!

 دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به

 خوابگاه برساند...

 به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد... امــــا...اما انگار چیزی شده بود...

 دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد: انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی

 تعـقــیبش نمی کرد!

 احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده

  باشه!!!!

 فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد...

 

 "دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته"........

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۸:۱۹
محمدرضا عسکری
خیلی گشته بودیم،نه پلاکی نه کارتی،چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه تنش بود.چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم. روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۸:۱۱
محمدرضا عسکری

شهید عبدالحمید قاضی میر سعید از شهدای دانشجویی است که در دوران نوجوانی برای خود برنامه خودسازی تنظیم کرده و در تقسیم اوقات شبانه روز، علاوه بر تحصیل علم، ساعاتی را به مطالعه کتاب های سیاسی عقیدتی و مسائل عبادی اختصاص داده بود.

استاد درس روان شناسی خیلی مذهبی نبود، روز امتحان آخر ترم بعضی از دانشجویان استرس داشتند، استاد که اضطراب بچه ها را دید برای آرامش آنها گفت: یک نفر برایمان لطیفه تعریف کند، بلافاصله حمید از جایش بلند شد و گفت:بااجازه استاد همه یک حمد بخوانیم تا دلهایمان آرام شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۵:۲۳
محمدرضا عسکری

به نام خدا

نویسنده: فاطمه کارشناس
به عقیده شیعه، با توجه به دلایل نقلی موجود، امام بر اعمال و احوال همه آفریدگان خدا، چه در روز زمین و چه در آسمان ها و منظومه ها، آگاهی دارد.
رمیله می گوید: «در زمان امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) سخت بیمار شدم؛ تا آنکه در روز جمعه، قدری احساس سبکی کردم. با خود گفتم بهتر از هر چیز این است که آبی بر روی خود بریزم و نماز را به جماعت و امامت حضرت امیرالمؤمنین اقامه کنم. همین کار را کردم. وقتی حضرت بالای منبر رفت، حال من دوباره بد شد. وقتی امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام) از مسجد برگشت و داخل جایی به نام «قصر» شد، من هم همراه ایشان داخل شدم. ایشان به من فرمود: ای رمیله! دیدم به خودت می پیچیدی. گفتم: بلی، داستان بیماری خود را برای ایشان تعریف کردم. ایشان فرمود: ای رمیله! هیچ مؤمنی بیمار نمی شود مگر اینکه ما هم به خاطر بیماری او بیمار می شویم وغمگین نمی شود مگر آنکه ما هم در غم او، غمگین می شویم و دعایی نمی کند مگر آنکه به دعای او آمین می گوییم و سکوت نمی کند مگر آنکه مابرایش دعا می کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۵:۲۰
محمدرضا عسکری

به نام خدا

نویسنده:حجت الاسلام خدامراد سلیمیان
امامت، به معنای پیشوایی، پیشروی و رهبری است. امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو، مقتدا،[۱] قیّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنما است. کسی یا چیزی که از آن پیروی شود، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل، امام است.[۲] ریشه این واژه «ا‌مم» و به معنای قصد یا قصد با توجه خاص است. این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد؛ گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون می‏شود؛ مانند امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت.
برخی کامل‏ترین تعریف را ریاست بالاصاله عمومی در امر دین و دنیا در دار تکلیف می‏دانند که عموم مردم را به حفظ مصالح دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۵:۱۸
محمدرضا عسکری
شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب جزو هسته تشکیل دهنده سپاه خرمشهر شد. او اولین فرمانده سپاه خرمشهر بود و ید طولایی در مبارزه با کومله و دموکرات و خلق عرب خوزستان داشت و با انبوهی تجربه که از این مبارزات به دست آورده بود وارد سال‌های جنگ تحمیلی شد و آنجا نیز کارنامه درخشانی برای خود رقم زد. دلاوری‌های او در جبهه بسیار فراوان است. این شهید گرانقدر با وجود اینکه وضعیت جسمانی وخیمی داشت در حالی که لبش کاملا از بین رفته بود یک چشمش را تخلیه کرده بودند دندان‌هایش از بین رفته بود بدنش پر از ترکش و به یک کلکسیون ترکش تبدیل شده بود که انواع ترکش‌ها داخل آن وجود داشت بدنش شیمیایی بود و با تمام اینها عشق و علاقه عجیب او به جبهه نگذاشت که در رختخواب ذلت بمیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۷
محمدرضا عسکری

همین بچه‌های ۱۵ ـ ۱۶ ساله بودند که در میدان‌های نبرد ایستادند و بعثی‌ها را از کشورمان بیرون راندند، بچه‌هایی که نه آموزش تکاوری دیدند، نه آموزش چریکی؛ فقط با قدرت ایمان میدان‌داری می‌کردند؛ آنها مرد بودند؛ اگر چه بر زبان این مردهای کوچک، گفتن کلمه «مین» سخت بود اما یک روز آمد که همین مردها، به میدان‌ می‌رفتند، مین‌ها را خنثی می‌کردند، با شجاعت تا چند متری دشمن می‌رفتند و در مسیرشان «مین» می‌کاشتند تا دشمن پیشروی نکند.

علی خوش لفظ برادر شهید «جعفر خوش لفظ» است که روایت خواندنی را از برادر تخریب‌چی‌اش روایت می‌کند:

جعفر به سال ۱۳۴۷ در شهر همدان به دنیا آمد؛ مادرم تعریف می‌کرد: «قبل از تولدش، خواب دیدم در حرم امام رضا(ع) هستم، رفتم وضو بگیرم؛ قنداقه نورانی یک پسر را به من دادند و گفتند اسم این بچه را بگذار جعفر». بعد از به دنیا آمدم برادرم، اسم او را جعفر می‌گذارند...............

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۰۷:۳۵
محمدرضا عسکری
پس از روزهای جنگ، ایامی که تقریباً همه رزمنده‌ها به شهرهایشان بازگشتند، عده‌ای همچنان در بیایان‌های تفتیده جنوب ماندند. کارهای ناتمامی مانده بود که آنها را به خود می‌کشید. یافتن پیکرهای شهدایی که اکنون خانواده‌هایشان بیش از روزهای دفاع، منتظر بازگشت‌شان نشسته‌اند. چرا که دیگر رزمندگان، یا خودشان آمده‌اند یا پیکرهایشان، اما این لاله‌ها نه خودشان بازگشتند و نه …؛ اینان اکنون در پی تقدیم هدیه‌ای برای مادران این مردان بودند. آن هم در روزها و شب‌هایی پی‌‌در‌پی.

مطلبی که در ادامه می‌خوانید، خاطره‌ای از تلخ‌ترین روز تفحص شهید «علی محمودوند» از علمداران تفحص است که به روایت کتاب «شهید گمنام» در ادامه می‌آید:

*****

داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه‌ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقی‌ها اجازه عبور نمی‌دادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدت‌ها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخ‌ترین روز دوران تفحص بود.

۴۶ شهید غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم‌های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می‌دیدم باور کردنی نبود؛ بعثی‌ها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند! پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند.

در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛  انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدت‌های طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره می‌خورد به سراغ این دست می‌آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد.

منبع : خبرگزاری فارس

منبع: عصر انتظار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۰۷:۰۸
محمدرضا عسکری