حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفاع مقدس» ثبت شده است

نیروهای بعثی عراق که درطول جنگ تحمیلی به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند خاطرات فراوانی دارند که خواندنی است. مطلب زیر یکی از این خاطرات است.

***

 من به عنوان یک گروهبان در گروهانی موسوم به «گروهان کماندویی جنگ» خدمت می‌کردم. آن روز با استفاده از یک مرخصی سه روزه در منزلم واقع در بغداد استراحت می‌کردم. ناگهان یکی از افراد گروهان تلفنی تماس گرفت و به من اطلاع داد که به محض ملحق شدن به یگان، در مأموریت بسیار خطرناکی شرکت خواهیم کرد. این مأموریت در واقع تصرف ارتفاعی موسوم به «کولینا» در جاده قصرشیرین بود که ایرانی‌ها آن را در مدت مرخصی من بازپس گرفته بودند.

پس از این تماس تلفنی ترس شدیدی به خاطر اطلاع از حساس بودن ماموریتی که به ما محول خواهد شد، بر من مسلط شد. به زیارت مرقد امام کاظم(ع) رفتم و با توسل به ائمه اطهار(ع) از خداوند متعال خواستم که مرا از این گرفتاری نجات دهد. ناگفته نماند که این ماجرا در سال ۱۹۸۱ برایم اتفاق افتاد.

پس از گذرانیدن یک روز در مواضع پشتی تیپ دستور آماده‌باش برای تصرف این ارتفاع را دادند. اجرای چنین دستوری برای ما بسیار دشوار بود. چنانکه موفقیتی در اشغال این ارتفاع به دست نمی‌آوردیم به اتهام خیانت در برابر جوخه آتش قرار می‌گرفتیم. این تهدید در دستور حمله گنجانیده شده بود. سوار خودروها شدیم و به سمت هدف حرکت کردیم. آن روز این منطقه زیر گلوله‌باران شدید نیروهای ایرانی قرار داشت. به محض رسیدن به پایگاه امنی در این ارتفاع از خودروها پیاده شدیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۰۴:۲۴
محمدرضا عسکری

جبهه‌های غرب کشور و کردستان از جبهه‌های پر مشقتی برای رزمندگان اسلام بود که ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را داشت. و به همین دلیل مقام معظم رهبری به رزمندگان این جبهه‌ها فرمودند: “جهاد فی سبیل الله هرچه دشوارتر، با فضیلت‌تر و درخشانتر و ماندگارتر؛ شما در کردستان به چنین جهادی در برابر دشمنان خدا کمر بسته‌اید، خداوند از شما قبول فرماید.” شهیدان این خطه که برای مبارزه با ضد انقلاب، کومله و دموکرات پیش قدم بودند، حماسه‌های فراوانی آفریدند.

علی محمود داوودی از همرزمان شهید محمود کاوه که جزو فرماندهان جنگ بود و در جبهه‌های کردستان و جنگ مقابل ضد انقلاب خوش درخشید نقل می‌کند:.............

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۹
محمدرضا عسکری

سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی که از رزمندگان و جانبازان جنگ تحمیلی است، با شهدای بسیاری همرزم و هم سنگر بوده است. مردی است که در تویسرکان متولد شد ولی از ۷ سالگی تهران نشین شد. او در حین تحصیل در مدرسه از مسجد و نماز جماعت غافل نمی‌شد. بعد از اخذ دیپلم و با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد. پس از اتمام دوره آموزشی برای مقابله با ضد انقلاب راهی خرمشهر شد. با پایان یافتن موضوع خلق عرب در خوزستان، برای ماموریت سنگین تری عازم کردستان شده و مدت‌ها در کنار سایر رزمندگان به درگیری با دموکرات‌ها مشغول شد. در مامویت سوم به خوزستان برگشته و در عملیات‌های متعددی به نبرد با دشمن متجاوز بعثی پرداخت. او در پنجمین همایش چهره‌های ماندگار، به عنوان یکی از نمادهای ملی ایران اسلامی معرفی شد.

علی فضلی نیز دوشادوش سرداران حماسه آفرین هشت سال دفاع مقدس در عملیات‌های بزرگ نقش آفرینی کرده است. یکی از کسانی که او در کنارش مشق جهاد و شهادت می‌کرد، شهید جعفر جنگروی بود. در بسیاری از حکم‌های مسئولیت و اعزام ستادی شهید جنگروی که از او به جامانده است نام علی فضلی هم در ذیل آن آمده است. همچنین در اکثر عکس‌ها و فیلم‌های به جا مانده از شهید جنگروی، نخستین فرمانده سپاه خرمشهر از کردستان گرفته تا جزیره مجنون، راوی روزهای جنگ، علی فضلی هم حضور دارد. او تا لحظه شهادت فرمانده‌اش، او را تنها نگذاشت.

عملیات والفجر ۸ مانند دیگر عملیات‌های بزرگ جنگ، برای بسیاری از رزمندگان عملیات سرنوشت سازی بود. یک موشک دوربرد در این عملیات که در بهمن ۱۳۶۴ اتفاق افتاد چند یار دیرینه روزهای رزم را از هم جدا کرد.

در عملیات والفجر۸ بعد از آزادسازی شهر استراتژیک فاو، شهید جنگروی به اتفاق یک سری از فرماندهان مانند علی فضلی،‌ شهید کلهر، شهید میرضی، شهید احسانی‌نژاد می‌خواستند که منطقه را تحویل بچه‌های لشگر بدهند و موارد لازم را برایشان توجیه کنند. روز ۲۷ بهمن ماه نزدیک اذان ظهر در حالی که آن‌ها خود را برای اقامه نماز آماده می‌کردند در اثر اصابت موشک دور بردی که از ام القصر به فاو شلیک شده بود شهید جنگروی از ناحیه ریه و پایین قلب ترکش می‌خورد و به شهادت می‌رسد. حاج علی فضلی هم از قسمت چشم و کلیه مورد اصابت ترکش واقع می‌شود و شهید احسانی نژاد هم سرش از بدنش جدا شده و درجا شهید می‌شود.

سردار علی فضلی در این باره می‌گوید: «گلوله در ۱۵ متری ما به زمین خورد. من، حاجی جنگروی، کلهر و احسانی نژاد بودیم. موجش همه‌مان را بلند کرد و زمین کوبید. تا به خودم آمدم صدای جنگروی را شنیدم که ذکر می‌گفت. ما صدای یکدیگر را می‌شنیدیم ولی یکدیگر را نمی‌دیدیم. بچه‌هایی که بالای سرم آمدند از حال او پرسیدم. ترکشی به شکمش اصابت کرده بود. ما را روی لنج گذاشتند.  شهید جنگروی در داخل لنج به شهادت رسید.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۲ ، ۱۱:۵۵
محمدرضا عسکری
خیلی گشته بودیم،نه پلاکی نه کارتی،چیزی همراهش نبود. لباس فرم سپاه تنش بود.چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد. خوب که دقت کردم، دیدم یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده. خاک و گل ها را پاک کردم. دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم. روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۸:۱۱
محمدرضا عسکری

شهید عبدالحمید قاضی میر سعید از شهدای دانشجویی است که در دوران نوجوانی برای خود برنامه خودسازی تنظیم کرده و در تقسیم اوقات شبانه روز، علاوه بر تحصیل علم، ساعاتی را به مطالعه کتاب های سیاسی عقیدتی و مسائل عبادی اختصاص داده بود.

استاد درس روان شناسی خیلی مذهبی نبود، روز امتحان آخر ترم بعضی از دانشجویان استرس داشتند، استاد که اضطراب بچه ها را دید برای آرامش آنها گفت: یک نفر برایمان لطیفه تعریف کند، بلافاصله حمید از جایش بلند شد و گفت:بااجازه استاد همه یک حمد بخوانیم تا دلهایمان آرام شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۰۵:۲۳
محمدرضا عسکری
شهید جعفر جنگروی بعد از پیروزی انقلاب جزو هسته تشکیل دهنده سپاه خرمشهر شد. او اولین فرمانده سپاه خرمشهر بود و ید طولایی در مبارزه با کومله و دموکرات و خلق عرب خوزستان داشت و با انبوهی تجربه که از این مبارزات به دست آورده بود وارد سال‌های جنگ تحمیلی شد و آنجا نیز کارنامه درخشانی برای خود رقم زد. دلاوری‌های او در جبهه بسیار فراوان است. این شهید گرانقدر با وجود اینکه وضعیت جسمانی وخیمی داشت در حالی که لبش کاملا از بین رفته بود یک چشمش را تخلیه کرده بودند دندان‌هایش از بین رفته بود بدنش پر از ترکش و به یک کلکسیون ترکش تبدیل شده بود که انواع ترکش‌ها داخل آن وجود داشت بدنش شیمیایی بود و با تمام اینها عشق و علاقه عجیب او به جبهه نگذاشت که در رختخواب ذلت بمیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۵:۵۷
محمدرضا عسکری

همین بچه‌های ۱۵ ـ ۱۶ ساله بودند که در میدان‌های نبرد ایستادند و بعثی‌ها را از کشورمان بیرون راندند، بچه‌هایی که نه آموزش تکاوری دیدند، نه آموزش چریکی؛ فقط با قدرت ایمان میدان‌داری می‌کردند؛ آنها مرد بودند؛ اگر چه بر زبان این مردهای کوچک، گفتن کلمه «مین» سخت بود اما یک روز آمد که همین مردها، به میدان‌ می‌رفتند، مین‌ها را خنثی می‌کردند، با شجاعت تا چند متری دشمن می‌رفتند و در مسیرشان «مین» می‌کاشتند تا دشمن پیشروی نکند.

علی خوش لفظ برادر شهید «جعفر خوش لفظ» است که روایت خواندنی را از برادر تخریب‌چی‌اش روایت می‌کند:

جعفر به سال ۱۳۴۷ در شهر همدان به دنیا آمد؛ مادرم تعریف می‌کرد: «قبل از تولدش، خواب دیدم در حرم امام رضا(ع) هستم، رفتم وضو بگیرم؛ قنداقه نورانی یک پسر را به من دادند و گفتند اسم این بچه را بگذار جعفر». بعد از به دنیا آمدم برادرم، اسم او را جعفر می‌گذارند...............

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۰۷:۳۵
محمدرضا عسکری
پس از روزهای جنگ، ایامی که تقریباً همه رزمنده‌ها به شهرهایشان بازگشتند، عده‌ای همچنان در بیایان‌های تفتیده جنوب ماندند. کارهای ناتمامی مانده بود که آنها را به خود می‌کشید. یافتن پیکرهای شهدایی که اکنون خانواده‌هایشان بیش از روزهای دفاع، منتظر بازگشت‌شان نشسته‌اند. چرا که دیگر رزمندگان، یا خودشان آمده‌اند یا پیکرهایشان، اما این لاله‌ها نه خودشان بازگشتند و نه …؛ اینان اکنون در پی تقدیم هدیه‌ای برای مادران این مردان بودند. آن هم در روزها و شب‌هایی پی‌‌در‌پی.

مطلبی که در ادامه می‌خوانید، خاطره‌ای از تلخ‌ترین روز تفحص شهید «علی محمودوند» از علمداران تفحص است که به روایت کتاب «شهید گمنام» در ادامه می‌آید:

*****

داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه‌ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقی‌ها اجازه عبور نمی‌دادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدت‌ها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخ‌ترین روز دوران تفحص بود.

۴۶ شهید غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم‌های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می‌دیدم باور کردنی نبود؛ بعثی‌ها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند! پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند.

در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛  انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدت‌های طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره می‌خورد به سراغ این دست می‌آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد.

منبع : خبرگزاری فارس

منبع: عصر انتظار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۲ ، ۰۷:۰۸
محمدرضا عسکری

defae-moghadas-7-n

یکی از شگردهای رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی آزار و اذیت اسرا به روش های مختلف بود که یکی از این روش ها در زمینه تغذیه آنها صورت می‌گرفت.روایت زیر یکی از موارد است.

***

یک روز که در محوطه اردوگاه تکریت با بچه ها در حال قدم زدن بودیم، فرمانده اردوگاه همه اسرا را فرا خواند و گفت به صف شوند و بچه ها نیز در ردیف‌های پنج نفره به صف شدند و فرمانده اردوگاه ضمن معرفی مسوول بهداشت گفت ایشان رهنمودهایی برای حفظ بهداشت در محیط اردوگاه دارد که شما بایستی به آن عمل نمایید.

مسوول بهداشت شروع به صحبت کرد و گفت برای شما صابون آورده‌ایم و به هر کدام از شما یک قالب می دهیم.

ما به او گفتیم آخر ما حتی آب برای خوردن نداریم، صابون را چه کار می‌توانیم بکنیم؟

به هر حال او حرف خود را زد و رفت. پس از چند روز فرمانده اردوگاه مجددا همه اسرا را فرا خواند و گفت: بروید و آن صابون‌ها را بیاورید.

بچه ها رفتند و آن را آوردند و به صف شدند. اطراف آنها را نگهبان‌ها با باتوم و میل گرد و سیم خاردار گرفته بودند.

فرمانده اردوگاه در یک حرکت غیر منتظره دستور داد که اسرا صابون‌های تحویلی را بخورند. بچه‌ها تعجب کردند، اما او اسرا را مجبور نمود که این کار را انجام دهند.

از این رو به زور به تعدادی از بچه‌ها صابون خوراندند و به سبب همین امر حال یکی از آنها خیلی وخیم شد.

راوی :آزاده ،محمدرضا روستایی

منبع : خبرگزاری فارس، عصر انتظار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۰۸:۴۲
محمدرضا عسکری

این کتاب شامل ۷ داستان می باشد که با موضوع دفاع مقدس توسط نویسندگانی چون رحیم مخدومی ، احمد کاوری، داود امیریان، علی اکبر خاوری نژاد، حسن گلچین ، هادی جمشیدیان و عباس پاسیار نوشته شده است. چاپ پنجاه و هشتم این کتاب عرضه شده است .

***

مشخصات کتاب:

ناشر : سوره مهر

تعداد صفحات :۱۰۴

شمارگان:۲۵۰۰ نسخه

قیمت:۲۹۰۰ تومان

***

منبع: عصر انتظار

لینک خرید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۲ ، ۰۸:۰۷
محمدرضا عسکری