گردان پشت میدون مین زمین گیر شد.
چند نفر رفتن معبر باز کنن، ۱۵ ساله بود.
چند قدم که رفت، برگشت، گفتند ترسیده!
پوتین هاشو داد به یکی از بچه ها و گفت:
تازه از گردان گرفتم، حیفه! بیت الماله!
و پا برهنه رفت…
گردان پشت میدون مین زمین گیر شد.
چند نفر رفتن معبر باز کنن، ۱۵ ساله بود.
چند قدم که رفت، برگشت، گفتند ترسیده!
پوتین هاشو داد به یکی از بچه ها و گفت:
تازه از گردان گرفتم، حیفه! بیت الماله!
و پا برهنه رفت…
از همه زودتر می آمد جلسه
تا بقیه برسند ، دو رکعت نماز می خواند
یکبار بعد از جلسه کشیدمش کنار و پرسیدم:
نماز قضا می خونی؟
گفت: نه! نماز می خونم که جلسه به یه جایی برسه
همین طور حرف روی حرف تل انبار نشه...
خاطره ای از زندگی سردار شهید مهدی زین الدین
منبع: کتاب آقا مهدی ، صفحه ۱۰۹
چقدر خوبه ما هم قبل از انجام کارهامون مثل آقا مهدی دو رکعت نماز بخونیم
و نتیجه رو واگذار کنیم به خدا
اونوقت اگه کار نتیجه هم نگرفت
به نوعی دلمون آرومه که حتما خیر و صلاحی توش بوده که به نتیجه نرسیده
دو رکعت نماز شاید سه دقیقه هم طول نکشه ،
اما نتیجه اش زیبا و گاهی همیشگی میشه
امتحان کنیم...
استخوان های مچش زده بود بیرون
دوتا انگشتش هم قطع شده بود
گفتم: اون طرف رو نگاه کن تا دستت رو بشورم
خندید و گفت: نه! می خوام ببینم چه جوری می شوری
شستم ، اما وسطش طاقت نیاوردم
بهش گفتم: مگه دردت نمیاد؟
گفت: دردش هم لذته ، نیست؟
منبع: کتاب یادگاران " خاطرات پزشکان
واقعا چی می دیدند ، من نمی دونم
فقط می تونم بگم تمام دردهای دنیا رو به زانو در آورده بودند این مردان آسمونی
حتی مرگ رو هم به شوخی گرفته بودند
دمشون گرم! کاش نصیب ما هم بشه این زندگی
اللهم الرزقنا...
سردار مرتضی حاج باقری از رزمندگان دفاع مقدس در بخشی از خاطرات هشت سال جنگ تحمیلی می نویسد:
ما در دوران اسارت جزو مفقودین بودیم یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود. عراقیها به ما خیلی سخت میگرفتند جز ارتباط و اتکال به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوندی بود یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود بچههایی که با ما در اردوگاه ۱۲ و ۱۸ بودند تقریباً ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه میگرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادا جرم بود.
خدا شاهد است امروز که سالها از اسارت میگذرد هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفرههایمان یافت میشود. ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد
بارها اتفاق میافتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچهها حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر میدادند و نماز را بهم میزدند حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. روزه گرفتن جرم سنگینتری بود بچهها غذای ظهر را میگرفتند و در یک پلاستیک میریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میل مینمودند اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را شکنجه میدادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت. خدا شاهد است امروز که بیش ۲۰ سال از اسارت میگذرد هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفرههایمان یافت میشود ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا، غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس میکردیم. دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچهها قرائت میشد هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود.
به نام خدا
جهل، از امراض روحی است که انسان را به غفلت و حیرت و نهایتاً به بیراهه می کشاند. شفای این درد، یعنی علم، به دست امام علیه السّلام است. یکی از اوصافی که امام رضا علیه السّلام برای معرفی امام معصوم علیه السّلام به کار برده اند، تعبیر «المخصوص بالعلم» (۱) است؛ یعنی علم، اختصاص به امام دارد. بنابراین، هر کس بخواهد عالم شود، باید به سراغ امام برود، چرا که ایشان تنها منبع علم هستند. در عبارتی از زیارت آل یس نیز امام زمان علیه السّلام خود را «العلم المصبوب» (۲) یا «علم سرازیر شده» معرفی نموده اند. به کار بردن تعبیر علم به جای عالم نشانهی مبالغه است؛ یعنی امام علیه السّلام علم مجسّم است. پس تشنگان علم باید سراغ ایشان بروند و طبق فرمایش امام هشتم علیه السّلام:
۳۰تیرماه سالروز شرکت لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در مرحله سوم از مراحل پنجگانه عملیات رمضان است. تیپ ۲۷ پس از بازگشت از سوریه برای حضور در این عملیات آماده شد.بعد از ربوده شدن حاج احمد متوسلیان در لبنان مسئولیت تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) به محمد ابراهیم همت واگذار شد. و این تیپ به فرماهندهی همت توانست در مرحله سوم عملیات رمضان حضور پیدا کند. سعید قاسمی جانشین واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ محمد رسول الله در آن ایام پیرامون عملکرد این تیپ در مرحله سوم رمضان روایت میکند که شرح آن در ماه همراه بچههاست آمده. او میگوید:............
از جمله دغدغههای همیشگی همت، استفاده حداکثری از عناصر نخبه تیمهای شناسایی در واحد اطلاعات – عملیات تیپ ۲۷،کاستن از میزان تلفات و افزایش ضریب لطمات وارده بر دشمن، خصوصا طی دوران فرماندهی او، بر این یگان مانوری و همیشه خطشکن سپاه بوده است. بخشی از بیانات شهید همت که در جمع کادرهای اطلاعاتی تیپ ۲۷ پس از خاتمه مرحله سوم عملیات رمضان، ایراد شدهاند، منتشر میشود.
عنصر اطلاعات – عملیات صبح تا شب باید دوربین روی چشم او باشد
خاطرات زیادی از ایشان نقل قول شده است. اما شاید آنچه که تا به حال کمتر مورد بررسی قرار گرفته توقیف(بخوانید بازداشت) شهید همت بوده که در این مطلب منتشر می شود. این خاطره در کتاب «ماه همراه بچه هاست» که به کوشش استاد عزیز گلعلی بابایی منتشر شده است:
به دلیل بروز اختلاف نظر تخصصی میان ارتش و سپاه در مورد انتخاب منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی و غالب شدن نظر فرماندهی کل سپاه، بلافاصله پس از ناکامی در این عملیات، فرماندهی نیروی زمینی ارتش، طرح انجام عملیات در محور جَبَل فوقی و جبال حَمرِین را مطرح کرد. ارتش قبلا هم این منطقه را در جریان عملیات والفجر مقدماتی به عنوان جایگزین منطقه فکه – چزابه پیشنهاد کرده بود. لذا، وقتی عملیات والفجر مقدماتی با «عدم الفتح» مواجه شد، فرماندهی نیروی زمینی ارتش ابتکار عمل را در دست گرفت و طرح مورد نظر خود را ارائه کرد. فرماندهان سپاه هم که به لحاظ عدم موفقیت در عملیات قبل دچار انفعال شده بودند، با وجود مخالفت شان با این طرح، بنا به دستور فرماندهی کل سپاه، هیچ واکنشی از خود نشان ندادند.
مسئله بسیار مهم هنگام مطرح شدن این طرح، که با میدان داری فرماندهان نیروی زمینی ارتش همراه بود، انتخاب عنوان کلی «آتش به جای خون» برای این مانور بود که با واکنش اعتراض آمیز برخی فرماندهان عملیاتی سپاه، از جمله محمد ابراهیم همت روبه رو شد و برخی دیگر نیز، به دلیل شرایط خاص، سکوت کردند.
محسن رضایی میرقائد؛ فرمانده ی کل وقت سپاه، که خود در آن جلسه چالش برانگیز حضور داشت، درباره این واقعه و تبعات آن برای همت، سال ها پس از ختم جنگ، گفته است: