حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

حرف یار

اخبار شهرستان شهریار، مهدویت، شهدا، آموزشی، فراماسونری، طب سنتی و اسلامی، در مکتب ائمه و بزرگان

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به یاد شهدا» ثبت شده است

هنوز فروردین ۶۷ به نیمه نرسیده بود که دشمن مقر گردان تخریب در شهر بیاره عراق رو بمباران شیمیایی نمود و تمام بچه‌های گردان و شهید ناصر اربابیان که فرمانده بچه‌ها بود به شدت مصدوم شد.

 او از ناحیه چشم، پوست و ریه به شدت آسیب دید و در بیمارستان لقمان و بقیه الله تهران بستری شد. شدت صدمات به حدی بود که می بایستی ماه‌ها در بیمارستان بستری و تحت نظر باشد. اما حاج ناصر نگران گردان بود. او می‌دانست که بهم خوردن سازمان رزم گردان تخریب یعنی زمین‌گیر شدن لشگر سیدالشهداء(ع).

او و همسنگرانش به شهیدان نوریان و زینال الحسینی فرماندهان شهید گردان قول داده بودند که تا زنده اند نگذارند تخریب از نیروهای عملیاتی خالی بمونه.

لذا با همه صدماتی که دیده بود خودش رو به جبهه رسوند و این عزیز با همان حالت مصدومیت در حالی که چشمانش به شدت به نور حساس شده بود و از سوزش تاول‌ها و سرفه‌های پی درپی رنج می‌برد در اردیبهشت ماه سال ۶۷ مجددا به جبهه برگشت و بچه‌های تخریب سازماندهی شدند و در مین گذاری روی ارتفاعات مشرف به شهر ماووت شرکت کردند.

 

مقر الوارثین-ایستاده از چپ چهارمین نفر-شهید حاج ناصر اربابیان فرمانده گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۸
محمدرضا عسکری

محمدعلی قنبری از رزمندگان دفاع‌مقدس است که خلوص نیت و ایثار رزمنده‌ها را در قالب خاطره‌ای از ماه رمضان توصیف می‌کند.

وی می‌گوید: تیرماه سال ۶۱ با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود. من یک بسیجی کم سن و سال بودم و هنوز چهارده سالم تمام نشده بود که برای دومین بار به جبهه اعزام می‌شدم.
ما را ابتدا به منطقه عملیاتی غرب «سرپل ذهاب محورتپه قلاویز» و بعد از گذشت چند هفت جهت عملیات، به منطقه جنوب کشور اعزام کردند. اولین گروه اعزامی از استان همدان به جنوب کشور بودیم به همین دلیل مورد بدرقه پورشور مردم قرار گرفتیم. بعد از اعزام به اهواز، گروه ما را که یک تیپ پیاده بودیم در یک دبیرستان اسکان دادند. دو سه شب اول که در شهر بودیم به خاطر اینکه به هوای گرم و شرجی جنوب عادت نداشتیم خیلی سخت گذشت. بعد از مدتی به منطقه عملیاتی شرق بصره اعزام شدیم. ما را در یک اردوگاه صحرایی که با چادر درست کرده بودند جهت توضیح فرماندهان و سردسته‌ها به مدت یک هفته نگه داشتند.
منطقه عملیاتی یک خاکریز ۸ کیلومتری بود که به شهر بصره تسلط داشت که با شدت و نیروی زیادی محافظت می‌شد. ساعت عملیات یک بامداد و با رمز «یا مهدی ادرکنی» بود. در آن شب بچه‌ها بعد از راز و نیاز و دعا با خدا به نیت پیروزی روزه مستحبی گرفتند. عملیات شروع شد و به یاری خداوند به خاکریز هجوم بردیم و دشمن را زمین‌گیر و خاکریز را به تصرف خود درآوردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۹
محمدرضا عسکری

مهندس شهید علی اخوین انصاری، استاندار گیلان در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی از شهدایی است که به رغم عظمت روح و خدمات کم نظیر و نقش فراوانش در تثبیت جمهوری اسلامی، هنوز گمنام ‌است.

شهید انصاری از سویی دانشجویی تلاشگر ‌در عرصه‌های علمی و از سوی دیگر مبارزی خستگی ناپذیر در راه نهضت ایران اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در درون و بیرون از کشور بود که پس از فجر انقلاب، لحظه‌ای دست از کار و تلاش و پاسداری از آرمان‌های انقلاب اسلامی برنداشت تا لحظه شهادت.

او در ‌مدت کوتاهی که استانداری گیلان بود، همه ‌تلاش خود را برای ایجاد امنیت و نیز بسط عدالت اجتماعی به کار برد. او همچون مالک اشتر در عین شجاعت و دلاوری در مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب، نگران مسئولیتی بود که بر عهده‌اش گذارده شده بود.

بی‌‌گمان یادآوری گوشه‌هایی از زندگی او به ویژه در دوران استانداری‌اش در گیلان می‌تواند سرمشقی باشد برای آنان که قصد پوشیدن لباس صدارت را دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۲
محمدرضا عسکری

بعد از عملیات عاشورا در منطقه‌ جنوب سومار تابستان سال ۶۳ برای پاکسازی رفته بودیم، منطقه کامل پاکسازی نشده بود و در چند سنگر که خیلی عقب‌تر بود چند نفر از دشمن پنهان شده بودند. همراه بچه‌هایی که عملیات کرده بودند یک بسیجی نسبتاً کم سن و سال کمتر از پانزده سال به نام سید مصطفی کاظمی دیده می‌شد که با سنگرهای عقبی فاصله‌ی چندانی نداشتند.

سید مصطفی می‌گوید:

دیروز فشار دستشویی شدیداً اذیتم می‌کرد، نمی‌دونستم چه کنم اگه به عقب می‌رفتم فاصله با دستشویی صحرایی عراقیا زیاد بود و چون مقر دشمن نزدیکترمون بود تنها راهی بود که داشتم، دوان دوان رفتم به دو دستشویی که کنار هم قرار داشت رسیدم.

آفتابه‌ای که نیمه آب داشت برداشته و رفتم داخل و پس از رفع حاجت پتوی کنار دستشویی را کنار زدم تا بیام بیرون، همین که سمت راستم را نگاه کردم سرهنگ عراقی را دیدم که پشت به من در حال بستن فانسقه‌اش بود. اول ترسیدم که اینجا چه می‌کند؟ ولی خیلی زود به خودم آمدم و با آفتابه‌ای که در دست داشتم به پشتش گرفتم، صدایم را کمی کلفت کردم و گفتم: یدان فوق!؟ خودم نفهمیدم چی بلغور کردم، دستشو برد بالا؛ اجازه نمی‌دادم برگردد تا مرا ببیند. او هم از ترس فقط دستهاشو بالا برده بود، حرکتش دادم به جلو.............

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۲ ، ۰۸:۰۰
محمدرضا عسکری
در سال ۱۳۴۰، کودکی درشهر اهواز چشم به جهان گشود که نامش را علی نهادند. کودکی او مصادف با دوران سیاه ستمشاهی بود، و علی هاشمی از همان زمان با افکار روشن اسلام پیوندی عاشقانه یافت. وی از همانین سنین شروع به حفظ و تفسیر قرآن نمود و درس اخلاق را از برنامه های مهم خویش قرار داده و با علاقه و ارادتی که به نماز داشت مرید و مؤذن مسجد شد. هاشمی پس از پیروزی انقلاب با تکیه بر مطالعات عمیق و آگاهی های دینی خود در بحث های گروهک های مختلف شرکت کرده و با بحث‌های منطقی آنان را به تسلیم در برابر اسلام وا می‌داشت. وی از همان زمان ابتدا عاشق و دلباخته امام (ره) و پیشتاز مبارزه بود و به همین دلیل به قصد خدمت به نظام وارد کمیته انقلاب شد و سپس به همراه حسین علم الهدی، آقایی و … جهت تشکیل بسیج و سپاه تلاش های بسیاری نمود. زندگی در جنگ مرحله نوینی از دوران پرتلاطم حضور حاج علی در دنیای خاکی بود اوج ایثار و رشادت او در شناسایی هایش نمایان بود، آنچنان که تمام طرح های عملیاتی‌اش را با تعداد اندکی نیرو با موفقیت به انجام می رساند. با گسترش محورهای عملیاتی، حاج علی تیپ ۳۷ نور را در محور حمیدیه تشکیل داد. و پس از عملیات بیت المقدس توانست سپاه بستان و هویزه را تشکیل دهد. ایجاد پاسگاه های مرزی و مسئولیت پدافندی کل منطقه از فعالیت های دیگر او بود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۱:۳۵
محمدرضا عسکری

 

 

مادر پول و طلاهاشو که داد از در ستاد پشتیبانی جنگ خارج شد.

 

مسئول مربوطه فریاد زد : مادر رسیدتون !!

 

مادر خندید و گفت : 

 

                          من برای دادن دو پسرم هم رسید نگرفتم ...

 

 

تا ابد مدیون مادرانی هستیم که به فرزندانشان ایثار آموختند...


منبع: سبوی ماه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۰۶:۲۱
محمدرضا عسکری

«داوود احمدپور» از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که خاطرات بسیاری را از روزهای مقاومت رزمندگان در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل دارد؛ وی خاطره‌ای از توسل رزمندگان به امام زمان(عج) و پاسخ این توسل، روایت می‌کند:

    *** 

در زمان جنگ، بخش عظیمی از عملیات‌ها با توسل‌ به امام زمان(عج) انجام می‌شد؛ این توسل به قدری مورد باور رزمنده‌ها بود که بعضاً نوحه‌ها و سرودها حال و هوای خاصی داشت. یادم است یکبار یکی از مبلغان به بچه‌ها می‌گفت: «صاحب‌الزمان یعنی اینکه برای هر کاری از ایشان اجازه بگیریم؛ اجازه گرفتن هم یعنی اینکه رضایت ایشان در همه کارها مورد توجه باشد. انجام کارها بدون رضایت ایشان غصبی است».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۰۶:۱۸
محمدرضا عسکری

رهبر معظم انقلاب در آبان سال ۱۳۸۰ در سفر به اصفهان بر بالین جانباز شهید محمدتقی طاهرزاده حاضر شدند.

شهید طاهرزاده دو سال بعد، پس از ۱۸ سال بی‌هوشی به شهادت رسید.

جانباز شهید طاهرزاده در شهریور ۱۳۴۹ در شهر اصفهان چشم بر این دنیای خاکی گشود؛ از هفت سالگی کار کرد، تا سوم راهنمایی درس خواند و در هفده سالگی یعنی در اسفند ۱۳۶۶ به جبهه رفت.

در تیرماه ۱۳۶۷ در شلمچه دچار موج‌گرفتگی شد و حدود یک ماه بعد به عالم بی‌هوشی رفت. دوران بی‌هوشی این جانباز، ۱۸ سال به طول انجامید. در طول این مدت آنچه بر شگفتی این واقعه می‌افزود، پرستاری عاشقانه پدر وی بود. در این ۱۸ سال که محمدتقی‌ بر روی تخت خوابیده بود، با همان دو چشم نافذش همه تنهایی‌های پدر و مادر را پر می‌کرد. سرانجام این آزمون سخت در خصوص این دو پدر و پسر به پایان رسید و محمد تقی در اردیبهشت ۸۴ به کاروان شهدای دفاع مقدس پیوست.

صبح روز چهار شنبه ، ۵ تیرماه ۱۳۹۲، هوشنگ طاهرزاده پدر فداکار جانباز شهید محمدتقی طاهرزاده در سن ۶۴ سالگی در بیمارستان الزهرا (س) اصفهان دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار فرزند شهیدش شتافت.

گفتنی است، هوشنگ طاهرزاده پس از شهادت فرزندش، دچار تومور مغزی شد و به همین دلیل ۸ عمل جراحی بر روی وی صورت گرفت که متأسفانه در آخرین عمل جراحی که شب گذشته بر روی وی انجام شد، به رحمت ایزدی پیوست.

مقام معظم رهبری در چهاردهمین سال بی‌هوشی محمدتقی طاهرزاده بر بالینش حاضر شدند، دستی بر پیشانی‌اش کشیدند و این جملات نغز را ادا کردند:
محمدتقی، محمدتقی!
می‌شنوی آقا جون؟!، می‌شنوی عزیز؟!
محمدتقی می‌شنوی؟ می‌شنوی؟
درآستانه بهشت؛ دم در بهشت
بین دنیا و بهشت قرار داری شما!
خوشا به حالت
خوشا به حالت
خوشا به حالت
خوشا به حالت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۴:۲۳
محمدرضا عسکری

نیروهای بعثی عراق که درطول جنگ تحمیلی به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند خاطرات فراوانی دارند که خواندنی است. مطلب زیر یکی از این خاطرات است.

***

 من به عنوان یک گروهبان در گروهانی موسوم به «گروهان کماندویی جنگ» خدمت می‌کردم. آن روز با استفاده از یک مرخصی سه روزه در منزلم واقع در بغداد استراحت می‌کردم. ناگهان یکی از افراد گروهان تلفنی تماس گرفت و به من اطلاع داد که به محض ملحق شدن به یگان، در مأموریت بسیار خطرناکی شرکت خواهیم کرد. این مأموریت در واقع تصرف ارتفاعی موسوم به «کولینا» در جاده قصرشیرین بود که ایرانی‌ها آن را در مدت مرخصی من بازپس گرفته بودند.

پس از این تماس تلفنی ترس شدیدی به خاطر اطلاع از حساس بودن ماموریتی که به ما محول خواهد شد، بر من مسلط شد. به زیارت مرقد امام کاظم(ع) رفتم و با توسل به ائمه اطهار(ع) از خداوند متعال خواستم که مرا از این گرفتاری نجات دهد. ناگفته نماند که این ماجرا در سال ۱۹۸۱ برایم اتفاق افتاد.

پس از گذرانیدن یک روز در مواضع پشتی تیپ دستور آماده‌باش برای تصرف این ارتفاع را دادند. اجرای چنین دستوری برای ما بسیار دشوار بود. چنانکه موفقیتی در اشغال این ارتفاع به دست نمی‌آوردیم به اتهام خیانت در برابر جوخه آتش قرار می‌گرفتیم. این تهدید در دستور حمله گنجانیده شده بود. سوار خودروها شدیم و به سمت هدف حرکت کردیم. آن روز این منطقه زیر گلوله‌باران شدید نیروهای ایرانی قرار داشت. به محض رسیدن به پایگاه امنی در این ارتفاع از خودروها پیاده شدیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۰۴:۲۴
محمدرضا عسکری

جبهه‌های غرب کشور و کردستان از جبهه‌های پر مشقتی برای رزمندگان اسلام بود که ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را داشت. و به همین دلیل مقام معظم رهبری به رزمندگان این جبهه‌ها فرمودند: “جهاد فی سبیل الله هرچه دشوارتر، با فضیلت‌تر و درخشانتر و ماندگارتر؛ شما در کردستان به چنین جهادی در برابر دشمنان خدا کمر بسته‌اید، خداوند از شما قبول فرماید.” شهیدان این خطه که برای مبارزه با ضد انقلاب، کومله و دموکرات پیش قدم بودند، حماسه‌های فراوانی آفریدند.

علی محمود داوودی از همرزمان شهید محمود کاوه که جزو فرماندهان جنگ بود و در جبهه‌های کردستان و جنگ مقابل ضد انقلاب خوش درخشید نقل می‌کند:.............

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۹
محمدرضا عسکری